
پیتر آروای (Peter Arvai) مدیر و پایه گذار پرزی (Prezi) میگوید: روابط بلند مدت و پایه گذاری مشترک یک شرکت چه شباهتهایی دارند؟ به تازگی در حال گوش کردن به حرفهای روانشناس زوجهای جوان استر پرل (Esther Perel) بودم که در Summit در مورد روابط بلند مدت بحث میکرد و ناگهان این فکر به ذهن من خطور کرد که این دو تجربه چقدر هم راستا هستند. البته بنیانگذاری مشترک از صمیمیت فیزیکی برخوردار نیست ولی بقیه اجزای یک رابطه بلند مدت موفق قسمتی از پایه گذاری مشترک یک بیزینس موفق نیز هستند؛ و از همه جالبتر اینکه تحسین کردن طرف مقابل در هر دوی این موقعیتها در صدر اهمیت قرار دارد.
به زمانی که تازه شروع به کار با باقی اعضای تیم کارآفرینی خود Adam و HP کرده بودم برمیگردم و اینکه چقدر مشتاق بودیم تا کاری موفق را در کشورمان مجارستان راه بیندازیم. کار کردن در شب اصلاً عجیب نبود و برای هفتهها به چیزی جز هدفمان فکر نمیکردیم و حتی دوستانمان کم کم داشتند نگران میشدند که آیا ما زندهایم یا خیر. همه اینها به حس گیجکننده ای که وقتی برای اولین بار عاشق میشوید دارید خیلی شبیه است. زمانی برای امید داشتن و قول دادن. به سادگی تعامل صورت میگیرد، شما هر چه که طرف مقابلتان بگوید گوش میکنید چون در حال رفع نیازهای یکدیگر هستید. حتما با موانعی مثل نداشتن پول کافی برای انجام آنچه که میخواهید مواجه هستید و همیشه افراد زیادی هستند که به شما خواهند گفت که رابطه شما پایدار نخواهد ماند. ولی اینها مهم نیست، شما خیلی بیشتر از این حرفها عاشق هستید.
سپس با اولین چالشتان مواجه میشوید. کم کم شروع به فهمیدن این میکنید که مقداری از جادوی رابطه شما توهم است. کم کم پی به اشکالات طرف مقابلتان میبرید. این زمان برای همه زمانی خطرناک است ولی اگر تقدیر شما این باشد، آن شوق ابتدایی شما را به پیش خواهد برد. پس از اولین دعوای بزرگ زندگی روزانهتان میتواند آرام بگیرد ولی این آرامش ابدی نیست. چیز دیگری که ممکن است تنش به وجود بیاورد توافق مبهم بر روی قوانین است. توییتر مثال معروفی از میزان سخت بودن این مسئله است. مدیریتش بین همه اعضای مؤسسین آن دست به دست چرخید. ما در پرزی خوش شانس بودیم چون هر کدام از ما مؤسسین نقاط قوت متفاوتی داشتیم که آنها را در درون یکدیگر به رسمیت میشناختیم. ما یک طراح، یک متخصص کامپیوتر و یک کارآفرین در بین خودمان داشتیم و بنابراین به طور طبیعی یک مدیر طراحی، یک مدیر ارشد فناوری و یک مدیر ارشد یا CEO داشتیم.
و سپس دقیقاً وقتی که شما فکر میکنید همه چیز مرتب است ممکن است از خود بپرسید آیا این واقعاً چیزی ست که من میخواهم؟ همانطور که استر پرل اشاره میکند تناقض بین طلب ثبات و ارتباط و هیجان و تنوع خود را نمایان میکند. او میگوید که زوجهای موفق به خصوص زمانی که یکدیگر را جزیی از خود میبینند دست به تحسین یکدیگر میزنند. وقتی پرزی شروع به رشد سریع هم در مورد تعداد کاربران (بیش از ۲۵ میلیون) و هم کارمندان (۱۶۰) کرد ما مؤسسین باید خود را خیلی رشد میدادیم. ما نیاز داشتیم تا به خودمان چیزهایی را که در یکدیگر دوست داریم یادآوری کنیم و باید یاد میگرفتیم تا به یکدیگر بین خودمان جا بدهیم. هر هفته من در مورد احساس خوشی و لذت از ادام یاد میگیرم، HP قدرت بذله گویی عجیبی دارد که همه ما را سرحال نگه میدارد و به نظر میآید که هر دوی آنها واقعاً به آرزوی من برای تغییر دادن دنیا احترام میگذارند. شاید ما به این دلیل اهمیت به رسمیت شناختن نقاط قوت و احترام گذاشتن به آنها را میفهمیم که هر ۳ ما درگیر رابطه ای بلند مدت هستیم.
روابط بلند مدت و بنیانگذاری مشترک شرکتها پتانسیل این را دارند که هم تجربهای فوقالعاده باشند و هم تجربهای وحشتناک. شخصاً من تجربه بنیانگذاری مشترکم را با بنیانگذاری به تنهایی عوض نمیکنم. اجباری قوی و درونی در انسان برای دیده شدن و داشتن این احساس که نقش خیلی مهمی دارد وجود دارد ولی داشتن کسی که ایدهها را با او بالا و پایین کنید، کسی که به شما بگوید که چه زمانی خیلی تند رفتهاید، کسی که وقتی حالتان خوب نیست شما را سرحال کند و کسی که انرژیهای خلاقانه شما را آزاد کند بسیار مهم است. یک رابطه درست بین شرکای مؤسس، زندگی- و کسب و کار- را پر معنی تر و مفرحتر میکند.
منبع: The Wall Street Journal
(42)